اشتباه
نیم ساعت پیش ،
خدا را دیدم قوز کرده با پالتوی مشکی بلندش
سرفه کنان در حیاط از کنار دو سرو سیاه گذشت
و رو به ایوانی که من ایستاده بودم آمد ،
آواز که خواند تازه فهمیدم ،
پدرم را با او اشتباهی گرفته ام !
از : حسین پناهی
خدا را دیدم قوز کرده با پالتوی مشکی بلندش
سرفه کنان در حیاط از کنار دو سرو سیاه گذشت
و رو به ایوانی که من ایستاده بودم آمد ،
آواز که خواند تازه فهمیدم ،
پدرم را با او اشتباهی گرفته ام !
از : حسین پناهی
چشمان ِ تو گل ِ آفتابگردانند
به هر کجا که نگاه کنی ،
خدا آنجاست ...
از : حسین پناهی
به هر کجا که نگاه کنی ،
خدا آنجاست ...
از : حسین پناهی
صدای پای تو که می روی
صدای پای مرگ که می آید . . . .
دیگر چیزی را نمی شنوم !
از : حسین پناهی
صدای پای مرگ که می آید . . . .
دیگر چیزی را نمی شنوم !
از : حسین پناهی
+ نوشته شده در بیست و سوم آذر ۱۳۹۱ ساعت 10 توسط نیلوفر
|