این نیز بگذرد...
هم موسم بهار طرب بگذرد...
هم فصل ناملایم پاییز بگذرد...
گر ناملایمی به تو کرد از قضا...
خود را مساز رنجه که این نیز بگذرد.
هم موسم بهار طرب بگذرد...
هم فصل ناملایم پاییز بگذرد...
گر ناملایمی به تو کرد از قضا...
خود را مساز رنجه که این نیز بگذرد.
من به بودنش نیاز داشتم.
وقتی که دیگر رفت
من به انتظار آمدنش نشستم.
وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد
من او را دوست داشتم.
وقتی او تمام کرد
من شروع کردم.
وقتی او تمام شد
من آغاز شدم.
و چه سخت است.
تنها متولد شدن
مثل تنها زندگی کردن
مثل تنها مردن است!
دکتر علی شریعتی
حافظ:اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
هاتف:هر آن کس چیز می بخشد ز ملک خویش می بخشد
نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سرو دست و تن و پا را
شهریار:هر آن کس چیز می بخشد به سان مرد می بخشد
نه چون هاتف که می بخشد سر و دست و تن و پا را
سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند
نه بر آن ترک شیرازی که دست آرد دل ما را
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم تمام روح و اجزا را
مجتبی:هر آن کس چیز می بخشد به وسع خویش می بخشد
که چون حافظ همی بخشد سمرقند و بخارا را
تمام روح و اجزا را دهد آن شهریار مرد
و هم هاتف که می بخشد سر و دست و تن و پا را
چون هر کس را بود وسعی و او مالک بر آن باشد
نباید گفت چرا بخشید یکی این و دیگری آن را
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم تمام عشق دنیا را
حامد:هر آن کس چیز بخشیده ز ملک خود نبخشیده
خدایا! شاعران را بین که بخشیدند این ها را
سر و دست و تن و پا را سمرقند و بخارا را
تمام عشق دنیا و تمام روح و اجزا را
به هاتف حافظ و حامد و یا بر شهریار مرد
که بخشیدند چنین بی شرم بر یا را
حبیبم حب او دارم ندارد هیچ هم از من
چو او داند ندارم من جز اشک و سوز شب ها را
نتیجه:حلالت باد ای یارا که خوش بردی دل ما را
بدان هر کس که می بخشد ندارد بیشتر دارا
این شعرو و تقدیم میکنم به بهترین دوستم که برای همیشه دوستش دارم به پگاه عزیز و استاد عزیز و بزرگوارم جناب آقای یاسر بیات